درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
عاشقشم
ضرر نمیکنی
امروز یه روز برفی بود که به من خیلی خوش گذشت چون وقتی می خواستم برگردم اومد دنبالم باهم برگشتیم اولش اومد تا روی پل فلشمو که قبلا بهش داده بودم بهم بده بعد داشت میرفت بهش گفتم نمی خوای منو برسونی؟! خیلی تعجب کرد آخه بهم گفت جدی میگی باهم بریم منم که سرویسم رفته بود باید با تاکسی میرفتم گفتم بریم! الهی فداششم کلاهش خیلی باحالش کرده بود کفش هاشم جدید بود ندیده بودم! کلا خیلی خوش گذشت...
نیش دوست از نیش عقرب بدتر است پس بزن عقرب که دردش کمتر است چند وقته امتحان ها شروع شده دوشنبه ی هفته ی پیش که نشد ببینمش یعنی شد ولی خیلی کم واسه همین دلم تنگیده! اون شب یه اتفاقاتی هم افتاد که احتمالا دیگه نمیتونیم همدیگرو تو خونه ی مادر بزرگم ببینیم یه جورایی قضیه داشت لو می رفت شایدم لو رفته باشه ولی مادر بزرگم به روی خودش نیاورده! احتمالا وسط امتحان ها یا آخرش با 2 تا از دوستامون که اونام با هم دوستن میریم باغ اونا البته معلوم نیست بشه خیلی هم مشتاق نیستم چون طی امسال یه اتفاقاتی افتاد که رابطه ی صمیمی ما هم شکراب شد! دو شنبه 1 دی 1389برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : sara
این دوشنبه با این که دیدمش خیلی هم پیش هم بودیم ولی برای من بدترین شب با اون بودن بود یه اتفاقاتی افتاد که برام سنگین تموم شد بعضی وقت ها اتفاقات خیلی ساده میتونه رنج های بزرگی به وجود بیاره! این از همون اتفاق ها بود الان هم چند روزه بهش زنگ نزدم من معمولا خیلی کم گریه میکنم البته جلوی بقیه سه شنبه توی مدرسه چند تاقطره اشک بیشتر نریختم ولی دوستام که تاحالا ندیده بودن من گریه کنم همه دورم جمع شده بودن ببینن قضیه چیه من که نتونستم بگم حتی چندتا از بچه ها زنگ زدن از اون بپرسن ولی مثل اینکه چیزی نگفته بود شاید هم نمیدونسته من برای چی ناراحتم! تا اون شب هیچ وقت اونجوری ندیده بودمش خیلی چیزا گفت که باورم نمیشه حرفایی که قبلا میزد با حرفای اون شبش مطابقت نداشت شاید برای اون چیز مهمی نبوده ولی برای من خیلی مهم بود حرفا و کارای اون شب مثل فیلم از جلوی چشام رد میشه اعصابمو خرد کرده ولی بازم میگم دوستش دارم
|
|||
![]() |