درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
عاشقشم
ضرر نمیکنی
آه مـرد مـن !
مـا تکـرار نخـواهـیـم شـد همیـن یک بـار کـافی سـت بـعـد از مـا زمیـن آرزوی دیگـری نـدارد دنـیـا تـمـام می شـود ... از وقـتی عـاشـقـت شـده ام صـدای مـن صـدای همیـشـه نـیـسـت مـدام در آغـوشـم گـمـت می کنـم ... بـا مـن چـه کـرده ای کـه خـودم یـادم می رود و تــو نـه ؟ بـا مـن چـه کـرده ای کـه هـر صبـح چشـم هـات را بـه گـوشـه ی لـب هـام سنجـاق می کنـم تـا نگـاهـت همیـشـه بـخـنـدد !؟
فـرصتی نمـانـده اسـت
بیـا همدیگـر را بـغـل کنیـم فـردا یـا مـن تـو را می کشـم یـا تـو چـاقـو را در آب خـواهی شـسـت همیـن چنـد سطـر دنـیـا بـه همیـن چنـد سطـر رسیـده اسـت ...
بـه اینکـه انسـان کـوچـک بمـانـد بهتـر اسـت بـه دنیـا نیـایـد بهتـر اسـت ...
اصلا ایـن فیـلـم را بـه عـقـب بـرگـردان آن قـدر که پـالتـوی پـوسـت پـشـت ویـتـریـن پلـنگی شـود کـه می دود در دشـت هـای دور آن قـدر که عصـاهـا پیـاده به جنگل بـرگـردنـد و پـرنـدگـان دوبـاره بـر زمیـن زمیـن ...
نـه ! بـه عـقـب تـر بـرگـرد بگـذار خــدا دوبـاره دسـت هـایـش را بشـویـد
در آیـنـه بنگـرد شـایـد تصمیـم دیگـری گـرفـت ! وای از نـیـمـه شبـی
کـه بـیـدار شـوم تــو را بخـواهـم ... و خـودم را در آغـوش دیـگـری بـیـابـم ! آغوشی میشوم و تورا به اندازه ی تمام اشتباهاتت بغل میکنم ،
عزیزم اونی که داری خودتو واسش جرررر میدی... توىِ "زندگــ ــ ــ ــیت"
جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باش که : اگه یکی از پُشت چشماتو گرفت ، فقط یه نفر تو ذهـــنت بیاد ، نــــه چـــند نـــفـــر یه وقتایی هست که هی بیدار میمونی با خودت میگی :
الانه که زنگ بزنه الانه که اس بده الانه که … و همین روال ادامه پیدا میکنه تا زمانیکه باورت میشه واقعا رفته … کل اسم های تو موبایلم رو به اسم تو تغییر دادم...
حالا که تموم شد تو هم داری می ری
مبادا دست کسی رو بگیری خدایا نگاه کن درست تو چه وقتی پر از اشکم اما می خندم به سختی گلوم و رها کن تو ای هق هق من می موندم من و اون نبود عاشق من مبادا که عشقم تو قلبش بمیره می ترسم که دست کسی رو بگیره بگین کار اینبار ازم بر نیومد بگین کم آوردم یا صبرم سر اومد بگین باز بیاد و به قلبم بشینه بگین جای اسمش هنوز نقطه چینه وقتی زنی عــاشـق میشود،دستــِـ خـودش نیستــ ؛
بــا صـدای آرام صـحـبـتــ میکند . . .عـشـوه هـایـش بـیـشـتــر میشود . . . حـسـادت زنــانــه میکند . . . چـون نمیخواهد کـسی حـتـی بـــه عـشـقـش نـگاه کـنـد، هـمـیـشــه میگویـــد تــــو مــا ل مــن هـسـتـی ! دوستــ دارد عشقش، از پشتــ دستانش را دور بـدنـش حـلـقـه کند، گـردنش را بـبوسـد ... چشمانش خــُـمـار میشود.به آرامی گـوشـه ی لـبـش را گـــاز میگیرد . . . صدایش میلرزد، زیر لب میگوید دوستـتــ دارم ! زن میداند کــه وجودش با عشق کامل تر میشود و بــا بــوســـه ای عاشقانــه بــه اوج آرامــش میرسد . .
به هوای تو در این شب دلتنگی سر به هوا شده ام ، چشمهای بهانه گیر ، دستهای خالی ، شانه های پر از نیاز ، نه یک لحظه ، نه یک روز حرف از یک عمر دلتنگیست. انگار عمریست که دلتنگم ، ساده تر میگویم دلم میخواهد همیشه باشی. ترانه عشق در گوشم مرا به یاد لحظه های قشنگ در کنار تو بودن می اندازد، گاه می اندیشم به لحظه های دیدار ، گاه میترسم از لحظه های دور از تو بودن . حرفهای قشنگت را ، درد دلهای شیرینت را که در قلبم مانده برای خودم زمزمه میکنم، تکرار میکنم تا احساس کنم تو برایم میخوانی قصه عشق را. دلتنگم ، به امید تو دل به آرزوها بسته ام ، به یاد تو ترانه عشق را زمزمه میکنم ، میخوانم و میدانم که دلت همیشه با من است. میخواهم امشب در کوچه پس کوچه ها سرگردان قدم بزنم ، تا طلوع به من سلامی دوباره گوید و باز بنشینم در انتظار دیدن تو ، و باز ببینم تو را و بگویم که دوستت دارم. یک غروب دیگر و یک شب پر از دلتنگی ، کار ما عاشقان همین است ، دلتنگی و انتظار ، اما در مرام ما بی وفایی نیست عزیزم. به امید تو ای همنفس با تو نفس میکشم و با هر نفس عاشقانه میگویم که دوستت دارم عزیزم خیلی سخت است بغض گلویت را گرفته باشد اما نتوانی گریه کنی ، خیلی سخت است قلبت پر از درد باشد اما نتوانی خودت را از این درد خالی کنی جون میکنیم تو زندگی حس میکنیم که زنده ایم جوانی ها رو باختیم فکر میکنیم برنده ایم تا یک شکسته می بینیم براش چه اشکها روونه خودمون هم خوب می دونیم که از دل تنگمونه نمیشکنیم خوب میدونیم اصلا مهم نیست واسمون اما ما رو میشکنن مینالیم از دست زمون ظاهر کارمون شده قهقهمون به آسمون کلی برو بیا داریم اما چقدر بی همزبون گول میزنیم خودمونو به آب و رنگ زندگی عاشقی رو میخوایم ولی برای رفع خستگی به سادگی دل میدیم و به سادگی دل میکنیم واسه یه لحظه دلخوشی به هر دری سر میزنیم روز و شبامون میگذره بی خبر از دل پیر شده یادش بخیر جوونی رو وقتی میگیم که دیر شده
اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به ياد مرگ . . . بر لوح شيشه اي قلبت بنويس: يا تو و عشق، يا من و مرگ زمان! به من آموخت كه دست دادن معني رفاقت نيست.... بوسيدن قول ماندن نيست..... و عشق ورزيدن ضمانت تنها نشدن نيست نمي بخشمت .... بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي كه برايم شكستي .... بخاطر احساسي كه برايم پرپر كردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي .... نمي بخشمت چون در مورد عشقم ترديد کردي... نمي بخشمت چون بدون اينکه بدوني چي به سر من مياد گذاشتي رفتي.... نمي بخشمت چون بهت گفتم چرا زنگ نميزنم ولي تو انگار اون موقع گوش نداشتي.... نمي بخشمت چون حتي خبر منو از دوستام نگرفتي ولي من هميشه خبر تورو از اونا ميگرفتم.... نمي بخشمت... به خدا نمي بخشمت... ولي به خاطر عشقي که بر قلبم حک کردي مي بخشمت....
دلتنگم و دیدار تو درمان من است / بی رنگ رخت زمانه زندان من است بر هیچ تنی مباد و بر هیچ دلی / آنچه از غم هجران تو بر جان من است
عظمت عشق را درك نكني.زيرا انقدر عظيم است كه تورا نابود خواهد كرد
یــه جــورائی یــه جــورائی یــه جـــورائی دلم تنگه
آسمـــــانـــــی دوستـــت دارم نمیفهمی چرا ؟ شروع مي كنم به از تو نوشتن كاغذ مست مي گردد قلم به رقص
در مي آيد نمي دانم چرا هر وقت مي خواهم چيزي از تو بر روي
كاغذ بياورم واز تو بنويسم وجودم،قلمم،كاغذم همه و همه به وجد
مي آييم.عزيزم!تمام شب در خيالت گريستم هنوز پاييز چشمانت
را روي شاخه هاي سرد انتظار جستجو مي كنم نمي داني چقدر
محتاج نوام.هنوز كاغذهايم به شوق نگاهت رنگ كاهي را پس
مي زند وتمام شب وتمام ثانيه ها، يكي يكي مي گذرندوبه دريا ها
اشك هايم روان مي شوند انگار تاب ديدن پاييز چشمانت را ندارد
كاش برگردي زود،كوچه بي تو دل تنگي دارد كاش برگردي
زود ومي ديدي كه دلم بي تو چه حالي دارد ببيني كه هنوز
حلقه زرد خورشيد داغ تنهايي من را دارد كاش زود
برميگشتي تا قاب عكس روي ديوار تهي از چهره تو نباشد
وتمام صفحات دفترم از حرف ونگاه واسم تو پر شود كاش زود
بر مي گشتي.تو اگر برگردي من تمام شاخه هاي گل ياس را با تمام احساس تقديمت مي كنم.
مثل كشيدن كبريت در باد دشوار است: اما من به معجزه ي عشق ايمان دارم وتاآخرين دانه ي كبريت را مي كشم در باد هرچه باداباد...
هيچوقت از دوست داشتن انصراف نده..حتي اگه کسي بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت بده...عشق رو تجربه كن... حتي اگر توش شکست بخوري .......اينو بدون که اگه کسي وارد زندگيت شد و گذاشت رفت علاوه بر اينکه خاطره بجا ميزاره مي تونه يه تجربه هم بجا بزاره
امروز روز تولد کسیه که خیلی دوستش دارم به همین مناسبت این وبلاگ رو ساختم
اسم این وبلاگ هم به خاطر این کسری گذاشتم که اون دوست داره!
امروز خیلی خوشحالم انگار تولد خودمه!
|
|||
|