درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
عاشقشم
ضرر نمیکنی
بعد از مدت ها رابطه مون داره روز به روز بهتر میشه بهم قول داده دیگه هیچوقت بهم دروغ نگه چند روز پیش با دوستاش رفته بود بیرون از صبحش بهم زنگ نزدو خبری ازش نبود تا اینکه از گوشی زن داداشش بهم اس داد که بیرونه و گوشیشو خونه جا گذاشته و تا یک ساعت دیگه بر میگرده بهم زنگ میزنه بعد فهمیدم گوشیش دستش بوده نمیدونم شاید من زیاد اذیتش میکنم که مجبور شده این دروغو بگه به هر حال شبش دیدمشو با هم حرف زدیم خیلی از دستش عصبانی بودم داشت عین بچه هایی که کار بدی میکننو از مامانشون طلب بخشش میکنن حرف میزد آخه اگه من اونو نبخشم کیو ببخشم؟ وای چقد دلم میسوخت وقتی اونطوری حرف میزد کلی باهاش دعوا کردم وقتی سرمو برگردوندم طرفش دیدم اشک تو چشاش جمع شده من عشقمو به گریه انداخته بودم واقعا متاسفم هیچوقت دلم نمیخواست باعث گریه ی مردم بشم اولین بار بود که اشکشو دیدم تو این 5 سال هیچوقت ندیده بودم حتی زیر بار بزرگترین مشکلات سر خم کنه چقدر قیافش دوست داشتنی شده بود دوست داشتم هرچه زودتر بغلش کنم البته نا گفته نماند که بعدش خودم زدم زیر گریه و اومد بغلم کرد اون قدرت مردونشو با هیچی تو دنیا عوض نمیکنم چشماش خیلی قشنگه فکر کنم همون چشماشه که منو طلسم کرده و اسیرش شدم خدا جون واسم نگهش دار الان ماه رمضونه شوهر جونم به خاطر مشکلات عصبی که معدشو از کار انداخته و مسببش من بودم نمیتونه روزه بگیره البته تا الان هر روز پا شده با من سحری خورده و تلاششو کرده ولی خب نتونست ادامه بده و وسط روز مجبور شد بازش کنه قربونش برم که این همه مشکل داره و باز عین یه مرد پشتمه اگه نبود میخواستم چکار کنم؟ دوستت دارم نفسم نظرات شما عزیزان:
|
|||
|